آخرین به‌روزرسانی:

توزیعی به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / tizi'i /

distributive, divisional, dispersive, dispensatory

مربوط به توزیع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

ضمایر توزیعی

distributive pronouns

ساختار توضیعی شرکت امکان کارایی بیشتری را فراهم می‌کند.

The company's divisional structure allows for greater efficiency.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت توزیعی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «توزیعی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/توزیعی

لغات نزدیک توزیعی

پیشنهاد بهبود معانی