duties, charges, tasks, devoirs, works
تکالیف خود را با نیرنگ، بیشرمی و خشونت انجام میداد.
He performed his duties with cunning, shamelessness, and violence.
او همیشه تکالیفش را باصداقت انجام میدهد.
He always performs his duties faithfully.
homeworks, assignments
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
همکلاسیهایش را گول میزد تا تکالیف او را انجام دهند.
She beguiled her classmates into doing her homework.
همهی تکالبف باید تا جمعه به معلمتان تحویل داده شود.
All assignments must be given in to your teacher by Friday.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تکالیف» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تکالیف