فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

جمع کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

گرد آوردن

فونتیک فارسی

jam' kardan
فعل متعدی
to accumulate, to add (up), to amass, to collect, to gather, to muster, to raise, to pick (up), to summon

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

- زندانیان سیاسی را همگی در یکجا جمع کردند.

- They gathered all the detainees in one place.

- به‌مجرد اینکه پول کافی جمع کردند، تصمیم گرفتند به سفر بروند.

- As soon as they amassed enough money, they decided to take a trip.

- کتاب‌های زیادی که در خانه‌ی او گردوغبار جمع می‌کنند.

- Plethoric volumes that collect dust in his house.
برچیدن

فونتیک فارسی

jam' kardan
فعل متعدی
to draw in, to retract, to pull back, to furl, to fold

- لطفاً نقشه را قبل‌از اینکه کنار بگذاری، جمع کن.

- Please fold the map before putting it away.

- او تصمیم گرفت پتو را جمع کند و در کمد بگذارد.

- She decided to fold the blanket and store it in the closet.

- گربه وقتی که خطر را در نزدیکی حس کرد، چنگال‌هایش را جمع کرد.

- The cat retracted its claws when it sensed danger was nearby.
منقبض کردن

فونتیک فارسی

jam' kardan
فعل متعدی
to constrict, to contract, to cringe, to purse

- صورتش را هنگام یادآوری آن حادثه‌ی شرم‌آور جمع کرد.

- His face constricted in cringe as he recalled the embarrassing incident.

- او مجبور شد لب‌هایش را جمع کند تا تعجبش را پنهان کند.

- She had to constrict her lips to hide her surprise.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت جمع کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جمع کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جمع کردن

لغات نزدیک جمع کردن

پیشنهاد بهبود معانی