تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- زندانیان سیاسی را همگی در یکجا جمع کردند.
- بهمجرد اینکه پول کافی جمع کردند، تصمیم گرفتند به سفر بروند.
- کتابهای زیادی که در خانهی او گردوغبار جمع میکنند.
- لطفاً نقشه را قبلاز اینکه کنار بگذاری، جمع کن.
- او تصمیم گرفت پتو را جمع کند و در کمد بگذارد.
- گربه وقتی که خطر را در نزدیکی حس کرد، چنگالهایش را جمع کرد.
- صورتش را هنگام یادآوری آن حادثهی شرمآور جمع کرد.
- او مجبور شد لبهایش را جمع کند تا تعجبش را پنهان کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «جمع کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جمع کردن