oversexed, hot, virile, horny, nymphomaniac
oversexed
hot
virile
horny
nymphomaniac
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او بعداز تماشای آن فیلم عاشقانه کمی حشری شد.
He felt a bit horny after watching that romantic movie.
دوباره حشری شده است!
He has the hots again!
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «حشری» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/حشری