good humored, good-tempered, jovial
گارسون خوشاخلاق مطمئن شد که به همهی مشتریها به خوبی رسیدگی شده است.
The jovial waiter made sure that all the customers were well taken care of.
شخصیت خوشاخلاقش باعث شده بود همکاری با او بسیار لذتبخش باشد.
His good humored personality made him a pleasure to work with.
having good morals, of a high moral standard
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
جان مردی خوشاخلاق است و همیشه کار درست را انجام میدهد.
John is a man who has good morals and always does the right thing.
مادربزرگم همیشه به من یاد میداد که خوشاخلاق باشم و با دیگران محترمانه رفتار کنم.
My grandmother always taught me to have good morals and to treat others with respect.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «خوشاخلاق» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خوشاخلاق