آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

خوش‌برخورد به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم صفت
فونتیک فارسی / khoshbarkhord /

sociable, accessible, neighborly, affable, accommodating, outgoing, genial, winsome, likeable, suave, mixer, matey

sociable

accessible

neighborly

affable

accommodating

outgoing

genial

winsome

likeable

suave

mixer

matey

مردم‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

او فردی خوش‌برخورد است که از ملاقات با افراد جدید در رویدادها لذت می‌برد.

She is a sociable person who enjoys meeting new people at events.

کودک خوش‌برخورد با کنجکاوی و شادی به‌سمت ما آمد.

The winsome child approached us with curiosity and joy.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خوش‌برخورد

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
خلیق مردمدار خوش‌گفتار
متضاد:

ارجاع به لغت خوش‌برخورد

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خوش‌برخورد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خوش‌برخورد

لغات نزدیک خوش‌برخورد

پیشنهاد بهبود معانی