sociable, accessible, neighborly, affable, accommodating, outgoing, genial, winsome, likeable, suave, mixer, matey
sociable
accessible
neighborly
affable
accommodating
outgoing
genial
winsome
likeable
suave
mixer
matey
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او فردی خوشبرخورد است که از ملاقات با افراد جدید در رویدادها لذت میبرد.
She is a sociable person who enjoys meeting new people at events.
کودک خوشبرخورد با کنجکاوی و شادی بهسمت ما آمد.
The winsome child approached us with curiosity and joy.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «خوشبرخورد» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خوشبرخورد