زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد 🌍
آخرین به‌روزرسانی:

دردسر به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / dardesar /

پزشکی headache

headache

سردرد

دردسر وحشتناکی دارم.

I have a terrific headache.

مدام از دردسر رنج می‌برد.

He was constantly tormented with headache.

اسم
فونتیک فارسی / dardesar /

hassle, inconvenience, trouble, problem, pestiferous, bind, bummer, bother, pest, jam, discomfort, encumbrance, fix, vexation, nuisance, irritation

hassle

inconvenience

trouble

problem

pestiferous

bind

bummer

bother

pest

jam

discomfort

encumbrance

fix

vexation

nuisance

irritation

گرفتاری، ناراحتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

ای بابا دنبال دردسر می‌گردی؟

Blimey, are you looking for trouble?

دردسر رانندگی در شهرهای شلوغ

the irritation of driving in crowded cities

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد دردسر

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
مترادف:

ارجاع به لغت دردسر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دردسر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دردسر

لغات نزدیک دردسر

پیشنهاد بهبود معانی