آخرین به‌روزرسانی:

درگیر به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / dargir /

involved, entangled, afflicted, caught up (in), embroiled

گرفتار، دست‌اندرکار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

شرکت داشتن در، درگیر بودن در

be involved in/with

عوامل درگیر، عوامل دخیل، عوامل مربوط

the factors involved

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد درگیر

  1. مترادف:
    گلاویز
  1. مترادف:
    گرفتار مشغول

ارجاع به لغت درگیر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «درگیر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/درگیر

لغات نزدیک درگیر

پیشنهاد بهبود معانی