to fall in love
to fall in love
او هیچوقت فکر نمیکرد به بهترین دوستش دل ببندد اما اتفاق افتاد.
He never expected to fall in love with his best friend, but it happened.
من همیشه در زمان غلط به آدم غلط دل میبندم.
I always fall in love with the wrong person at the wrong time.
to depend on
to depend on
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
نباید به شانس دل ببندی تا مشکلاتت حل شود.
You shouldn't depend on luck to solve your problems.
بسیاری از مردم در زمانهای سخت به امید دل میبندند.
Many people depend on hope during difficult times.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «دل بستن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دل بستن