to chauffeur, to drive, to ride
to chauffeur
to drive
to ride
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
باید با کمال احتیاط رانندگی کنی.
You must drive with extreme caution.
او از رانندگی کردن در جادهی پرپیچوخم لذت میبرد.
He enjoyed driving along the winding road.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «رانندگی کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رانندگی کردن