قدیمی peasant, farmer, swain, villein, rustic, liege, tenant, vassal, bondman, liegeman
رعایای احمدآباد از ارباب خود راضی بودند.
The peasants of Ahmadabad were happy with their landlord.
رعیتی پیر نحوهی انجام کار را به آنها نشان میدهد.
An old peasant is showing them how to do the work.
citizen, subject
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
رعایای روس در عراق خواستار بازگشت به وطن بودند.
Russian citizens living in Turkey were wishing to return home.
شما به عنوان رعیت باید قوانین را رعایت کنید.
As a citizen, you should obey these rules.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «رعیت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رعیت