امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

روز به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

یوم

فونتیک فارسی

rooz
اسم
day, daytime, daylight, daytide, a solar day

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

- روز سختی بود.

- It was a pig of a day.

- به‌‌دلیل اسهال مجبور شد یک روز از کارش مرخصی بگیرد.

- He had to take a day off from work due to a bout of diarrhea.
شبانه‌روز

فونتیک فارسی

rooz
اسم
twenty-four hours, day and night

- او پروژه را در یک روز تمام کرد.

- She completed the project in twenty-four hours.

- او هر روز زیبایی طبیعت را تحسین می‌کند.

- He appreciates the beauty of nature day and night.
مدت زمان گردش جرم آسمانی به دور خود

فونتیک فارسی

rooz
اسم
one rotation (around the axis)

- یک روز تقریباً ۲۴ ساعت برای زمین طول می‌کشد.

- One rotation around the axis takes approximately 24 hours for the Earth.

- در حین یک روز، خورشید طلوع و غروب می‌کند.

- During one rotation around the axis, the sun appears to rise and set.
زمان، هنگام

فونتیک فارسی

rooz
اسم
time, point in time

- لطفاً در آن روز با من ملاقات کن.

- Please meet me at that time.

- به یاد داشتن این روز واجب است.

- It's important to remember this time.
روزگار

فونتیک فارسی

rooz
اسم
time, period, era, epoch

- در روزهای باستان، مردم به ستاره‌ها برای ناوبری تکیه می‌کردند.

- In ancient times, people relied on the stars for navigation.

- در آن روز، جهان تغییرات قابل توجهی را تجربه کرد.

- During that time, the world underwent significant changes.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد روز

  1. مترادف:
    نهار یوم
    متضاد:
    شب لیل
  1. مترادف:
    دوره زمان گاه وقت

ارجاع به لغت روز

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «روز» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/روز

لغات نزدیک روز

پیشنهاد بهبود معانی