pilgrimage, visit, visiting, meeting, audience
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او برای زیارت به شهر مقدس مکه رفت.
She went on a pilgrimage to the holy city of Mecca.
والدینش برای زیارت به مشهد رفتند.
His parents made a pilgrimage to Mashhad.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «زیارت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/زیارت