ceiling, roof, top, housetop, roofing, awning, tectum, canopy
باوجودآنکه قدبلند بود، دستش به سقف نمیرسید.
Tall as he was he couldn't reach the ceiling.
یازده تیر چوبی سقف را نگه میداشت.
Eleven wooden beams supported the roof.
maximum, the upper limit, ceiling
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
لطفاً از سقف وزن مجاز برای بار فراتر نروید.
Please do not exceed the maximum allowed weight for luggage.
ما باید سقف تعداد شرکتکنندگان در مسابقه را تعیین کنیم.
We need to determine the upper limit for the number of participants in the event.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سقف» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سقف