chance, luck, fortune, hazard, happenstance
موفقیت بستگی به سختکوشی و شانس دارد.
Success is dependent on hard work and luck.
پیروزی! اصلاً شانس آن را ندارد!
Victory! he doesn't have a ghost of a chance!
نقش شانس در موفقیت او چه بود؟
What share did luck have in his success?
opportunity, chance, turn
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او شانس نمایش استعدادش در مسابقه را از دست داد.
He missed the opportunity to showcase his talent in the competition.
کار جدید شانس بزرگی برای رشد حرفهای او بود.
The new job offered a great opportunity for career growth.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «شانس» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شانس