to swim, to bathe
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از شنا کردن میترسد.
He is afraid to swim.
شنا کردن در مسیر جریان آب سادهتر از شنا کردن در مسیر مخالف است.
Swimming downstream is easier than swimming upstream.
او عاشق شنا کردن است.
Swimming is his meat.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «شنا کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شنا کردن