to spend, to expand, to consume, to pay, to invest, to outlay
زمان و نیرویی که صرف نگارش این کتاب کردهام.
The time and energy I have expended in writing this book.
من کوشش و وقت زیادی را صرف نگارش این فرهنگ کردهام.
I have invested a lot of time and effort in this dictionary.
to eat, to drink, to have
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او در ظهر ناهار صرف میکند.
She eats lunch at noon.
آنها در تابستان برای حفظ آب بدن آبمیوه صرف میکنند.
They drink juice to stay hydrated during the summer.
to use, to employ, to devote, to spend, to bestow, to dedicate
شکارچی ساعتها برای پر زدن به تیرهایش وقت صرف کرد.
The hunter spent hours feathering his arrows.
وقت زیادی که صرف چرندیات شد
acres of time devoted to trivia
دستور زبان to conjugate, to inflect, to decline
آنها افعال انگلیسی را درست صرف کردند.
They conjugated English verbs correctly.
در زبان انگلیسی، ما فعلها را برای نشان دادن زمان و حالت صرف میکنیم.
In English, we inflect verbs to indicate tense and mood.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «صرف کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/صرف کردن