۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

صمیمی به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / samimi /

intimate, close, sincere, heartfelt, cordial, fast, devout, hearty, near, tightknit, bosom, true, truehearted, familiar, boon, convivial, caring, warm, friendly

نزدیک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

یک خانواده‌ی صمیمی

a tightknit family

به غیر از خانواده‌ام دوستان صمیمی زیادی ندارم.

Apart from my family, I don't have many close friends.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد صمیمی

  1. مترادف:
    بااخلاص بامحبت خالص راستین صمیم مخلص یکرنگ
    متضاد:
    دورو غیرصمیمی

ارجاع به لغت صمیمی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «صمیمی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/صمیمی

لغات نزدیک صمیمی

پیشنهاد بهبود معانی