آخرین به‌روزرسانی:

فرستادن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / ferestaadan /

to dispatch, to detach, to forward, to refer

اعزام کردن

فرستادن قطارهای باری از قم

the dispatch of freight trains from Ghom

آن‌ها تصمیم گرفتند بار را به آدرس جدید بفرستند.

They decided to forward the shipment to the new address.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / ferestaadan /

to send, to ship, to remit, to commit, to direct, to transfer, to deliver, to convey, to consign, to export, to attach, to drop, to emit, to flash, to freight, to refer, to rush, to address, to shunt

ارسال کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

درخواست کتبی به ستاد فرستادن

to send a written requisition to the headquarters

بیمار را نزد دکتر متخصص فرستادن

to refer a patient to a specialist

فعل متعدی
فونتیک فارسی / ferestaadan /

to mail, to send, to transmit, to broadcast, to draw

مخابره کردن

آیا می‌توانی این گزارش را به مدیر بفرستی؟

Can you mail this report to the manager?

لطفاً مدارک را هرچه سریع‌تر ازطریق ایمیل بفرستید.

Please transmit the documents by email as soon as possible.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد فرستادن

  1. مترادف:
    ارسال‌داشتن اعزام ایفاد راهی کردن صدور گسیل

ارجاع به لغت فرستادن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «فرستادن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فرستادن

لغات نزدیک فرستادن

پیشنهاد بهبود معانی