ادبی increasing, accumulative, cumulative, mounting, ever-increasing, augmenting, on the rise
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
خطرات فزاینده تصمیم آنها را متزلزل کرد.
Their determination melted in the face of increasing dangers.
نرخ فزایندهی جرم در شهر باعث افزایش نگرانی ساکنان آن شده است.
The increasing crime rates in the city have raised concerns among residents.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «فزاینده» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فزاینده