با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

فعال بودن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • کنشور بودن
  • فونتیک فارسی

    fa'aal boodan
  • فعل لازم
    to be active, to be activated, to be diligent or assiduous
    • - مادرم تا آخر عمرش فعال بود.

    • - My mother was active to the end of her life.
    • - برای یک سبک زندگی سالم فعال بودن مهم است.

    • - It's important to be active for a healthy lifestyle.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت فعال بودن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «فعال بودن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/فعال بودن

لغات نزدیک فعال بودن

پیشنهاد بهبود معانی