فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

قرار دادن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

معادل انگلیسی لغت:
  • to place, to set, to appoint, to fix, to resolve, enter, fold, lay, leave, lodge, position, put, repose, rest, rig, settle, situate, station
  • عامیانه stick
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت قرار دادن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «قرار دادن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/قرار دادن

پیشنهاد بهبود معانی