آخرین به‌روزرسانی:

مادربزرگ به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / maadarbozorg /

grandmother, grandma, grandparent, granny, grannie

مادر والدین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

مادربزرگ از بچه‌ها نگه‌داری می‌کند.

The grandmother is keeping the children.

برای داشتن قدری آرامش بچه‌ها را به خانه‌ی مادربزرگ فرستادیم.

To have some peace, we shipped the children off to grandma's house.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت مادربزرگ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مادربزرگ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مادربزرگ

لغات نزدیک مادربزرگ

پیشنهاد بهبود معانی