آخرین به‌روزرسانی:

متقارن به انگلیسی

معنی

فونتیک فارسی

mote(a)ghaaren

symmetrical, simuttaneous, concurrent, [phys.] polar

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد متقارن

  1. مترادف:
    قرین قرینه
    متضاد:
    نامتقارن
  1. مترادف:
    یار یاور

ارجاع به لغت متقارن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «متقارن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/متقارن

لغات نزدیک متقارن

پیشنهاد بهبود معانی