masculine proper noun, Morteza
مرتضی در زمرهی بهترین دوستان من است.
Morteza is among my best friends.
مرتضی از زندان فرار کرد.
Morteza busted out of jail.
دوستی من با مرتضی چهل سال پیش شروع شد.
My familiarity with Morteza started forty years ago.
approved, gratified, satisfied, approvable
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او اعلام کرد که از نتیجه مرتضی است
He declared himself satisfied with the result
مشتریهای مرتضی
satisfied customers
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مرتضی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مرتضی