long-haired, teddy boy, gigolo, catamite
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او به مزلف بودن شهرت دارد.
He had a reputation for being a gigolo.
پسر مزلف با چنان مهارتی گیتار نواخت که تماشاچیان مسحور شدند.
The long-haired boy played the guitar with such skill that the audience was mesmerized.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مزلف» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مزلف