پایتخت: Cairo
ملیت: Egyptian
مخفف: EG
کشور Egypt
دو تا از دانشجویان دختر اهل مصر بودند.
Two of the coeds were from Egypt.
خرابههای مصر مربوط به چند هزار سال پیش از خرابههای یونان است.
Egyptian ruins antedate Greek ruins by thousands of years.
یک هیئت اقتصادی نیز به مصر گسیل شد.
Also, an economic delegation was sent to Egypt.
سرزمین مصر
the Land of Egypt
رود نیل سرچشمهی تمدن مصر است.
Nile river is the mother of Egypt's civilization.
persistent, insistent, adamant, importunate, tenacious, urgent, pertinacious, pushy, inflexible, emphatic, determined
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
چرا انقدر مصری که امشب برویم؟
Why are you so insistent that we leave tonight?
مصر بودن
to be persistent
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مصر» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مصر