معمولی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

رایج، عادی

فونتیک فارسی

ma'mooli
صفت
ordinary, usual, commonplace, standard, regulation, stock, common, wonted, accustomed, mediocre, natural, indifferent, plain, unspectacular, mundane, workaday, middling, routine, regular, normal, everyday, garden-variety, run-of-the-mill

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- مسائل معمولی زندگی در یک شهر بزرگ

- the everyday problems of living in a big town

- شاعری معمولی

- a garden-variety poet

- سرماخوردگی معمولی

- the common cold

- تلفظ معمولی

- normal pronunciation
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد معمولی

ارجاع به لغت معمولی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «معمولی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/معمولی

لغات نزدیک معمولی

پیشنهاد بهبود معانی