آخرین به‌روزرسانی:

ممکن کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

امکان‌پذیر کردن

فونتیک فارسی

momken kardan
فعل متعدی

to make possible, to make feasible

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

کار سخت او موفقیت پروژه را ممکن خواهد کرد.

Her hard work will make possible the success of the project.

آن‌ها شدیداً در تلاشند تا ترتیبات عملی برای رویداد را ممکن کنند.

They are working hard to make feasible arrangements for the event.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت ممکن کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ممکن کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ممکن کردن

لغات نزدیک ممکن کردن

پیشنهاد بهبود معانی