آخرین به‌روزرسانی:

منفصل کردن به انگلیسی

معنی

معادل انگلیسی لغت:

disjoint, disunite, terminate

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد منفصل کردن

  1. مترادف:
    ازکار برکنار کردن معزول کردن
    متضاد:
    منصوب کردن

ارجاع به لغت منفصل کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «منفصل کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/منفصل کردن

لغات نزدیک منفصل کردن

پیشنهاد بهبود معانی