moonlight
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کلاهخودهای آنها در زیر مهتاب برق میزد.
Their helmets lustered in the moonlight.
مهتاب به نور دامن شب بشکافت ...
a shaft of moonlight slit the skirt of night ...
(خیام) مهتاب به نور دامن شب بشکافت
moonlight pierced the skirt of night
نیمرخ او در جلوی مهتاب سیهنما شده بود.
Her profile was silhouetted against the moonlight.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مهتاب» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مهتاب