wristband, wristlet
wristband
wristlet
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او مچبندی چرمی از بازار خرید.
He bought a leather wristband from the market.
قبلاز دویدن، مچبند را محکم بست.
She fastened the wristlet tightly before going for a run.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مچبند» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مچبند