spoiled (person), softy, sissy
او فکر میکرد پیراهن صورتیاش باعث شده نازنازی به نظر برسد.
She thought his pink shirt made him look sissy.
او به پسر نازنازی که نمیتوانست از درخت بالا برود، خندید.
He laughed at the sissy boy who couldn't climb the tree.
lovely, cutie, bundle of joy
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
این دختر نازنازی دختر شماست؟
Is this cutie girl your daughter?
نازنازیترین سگ کوچولو
the most cutie little dog
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «نازنازی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نازنازی