poorly, inadequate, insufficient, meager, scant, scanty, stingy, deficient, in short supply
poorly
inadequate
insufficient
meager
scant
scanty
stingy
deficient
in short supply
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
بودجهی شرکت برای بازاریابی ناکافی بود و این موضوع باعث شد مشتریهای بالقوهی خود را از دست بدهند.
The company's budget for marketing was deficient, causing them to miss out on potential customers.
توضیح او برای قانع کردن من ناکافی بود.
His explanation was insufficient to convince me.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ناکافی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ناکافی