آخرین به‌روزرسانی:

نشان دادن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / neshaan daadan /

to demonstrate, to depict, to disclose, to display, to exhibit, to expose, to indicate, to show, to present, to reveal, to betry

نمایش دادن

برای نشان دادن اثر نور پنجره، نیمی از چهره را روشن‌تر کشید.

To show the effect of the window light, he highlighted half of the face.

مانوری که هدفش نشان دادن (به رخ کشیدن) قدرت نظامی بود

a maneuver intended to exhibit military power

فعل متعدی
فونتیک فارسی / neshaan daadan /

to give a medal to

نشانی تقدیم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

کمیته تصمیم گرفت که به ورزش‌کار برجسته نشان بدهد.

The committee decided to give a medal to the outstanding athlete.

رئیس‌جمهور به قهرمان عملیات نجات نشان خواهد داد.

The president will give a medal to the hero of the rescue operation.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد نشان دادن

  1. مترادف:
    ارائه کردن نمایاندن نمایش‌دادن نمودن

ارجاع به لغت نشان دادن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «نشان دادن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نشان دادن

لغات نزدیک نشان دادن

پیشنهاد بهبود معانی