آخرین به‌روزرسانی:

نمایندگی به انگلیسی

معنی‌ها

اسم
فونتیک فارسی / namaayandegi /

delegacy, deputyship, representation, acting as an agent or deputy or representative

نماینده بودن
اسم
فونتیک فارسی / namaayandegi /

agency, agent's office, firm, representation, bureau

دفتر نماینده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد نمایندگی

  1. مترادف:
    آژانس شعبه
  1. مترادف:
    وکالت
  1. مترادف:
    کارگزاری

ارجاع به لغت نمایندگی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «نمایندگی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نمایندگی

لغات نزدیک نمایندگی

پیشنهاد بهبود معانی