conscience, conscientiousness, sense of right and wrong, probity, rectitude, integrity
conscience
conscientiousness
sense of right and wrong
probity
rectitude
integrity
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آدم باید به ندای وجدان خود گوش فرا دهد.
One must listen to the dictates of one's conscience.
با دادن پول به فقیران کوشید که وجدان خود را آرام کند.
He tried to salve his conscience by giving money to the poor.
کلمهی «وجدان» در زبان انگلیسی معادل conscience است.
وجدان به حس درونی و آگاهی فرد درباره درست یا نادرست بودن افعال و رفتارهای خود گفته میشود. این احساس درونی، راهنمای اخلاقی انسان است که باعث میشود فرد بتواند قضاوت کند چه کاری مطابق اصول اخلاقی است و چه کاری خلاف آن. وجدان بهنوعی صدای درونی است که فرد را به انجام کارهای درست تشویق کرده و از انجام کارهای نادرست بازمیدارد.
این مفهوم از نظر فلسفی، روانشناسی و اخلاق جایگاه ویژهای دارد و در فرهنگها و مذاهب مختلف نیز اهمیت زیادی دارد. وجدان میتواند عامل بروز حس گناه، پشیمانی یا شرمندگی پس از انجام کاری ناپسند باشد و همچنین باعث احساس رضایت و آرامش پس از انجام کارهای پسندیده شود. در واقع، وجدان بخشی از هویت اخلاقی فرد است که به رشد شخصیت و مسئولیتپذیری او کمک میکند.
از نظر روانشناسی، وجدان نتیجهی تأثیر تربیت، آموزشهای اجتماعی، و باورهای فردی است و با گذشت زمان و تجربه شکل میگیرد. افراد با وجدان قوی معمولاً به ارزشهای اخلاقی پایبند بوده و رفتارهایشان با معیارهای اجتماعی همراستا است.
«وجدان» نیروی درونی و اخلاقی است که انسان را به تمیز دادن درست از نادرست و انجام رفتارهای مسئولانه و انسانی هدایت میکند و نقش مهمی در شکلگیری شخصیت و زندگی اجتماعی فرد دارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «وجدان» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/وجدان