۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

وسط به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / vasat /

center, centre, middle, middling, situated in the middle, midst, mid-, midpoint, thick, thick of it, epicenter, bull's eye

میان، مرکز

قطر از وسط دایره عبور می‌کند.

A diameter passes through the center of a circle.

کلبه در وسط جنگل است.

The hut is in the midst of the forest.

صفت
فونتیک فارسی / vasat /

middle (part), mid, mean, middlemost, midway, midmost, centric, central, median, halfway, mezzo, focal, equidistant

فاصله‌ی مساوی از دو طرف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

وسط راه‌روی خواربارفروشی همیشه شلوغ‌ترین جای راه‌رو بود.

The midmost aisle in the grocery store was always the busiest.

ما در وسط فیلم هستیم.

We are halfway through the movie.

صفت
فونتیک فارسی / vasat /

medium, fair, so-so, garden-variety, mediocre, middling, run-of-the-mill, mean, average, ordinary, moderate

معمولی، متوسط، چیزی بین خوب و بد

فیلم معمولی بود، نه افتضاح بود نه عالی.

The movie was so-so, not terrible but not great either.

غذای رستوران متوسط بود.

The food at the restaurant was just so-so.

قید
فونتیک فارسی / vasat /

in the middle of, between, to the middle, in the midst of

در میان، در مرکز، در وسط، در بین

کودک در میان درختان جنگل دوید.

The child ran between the trees in the forest.

در میان هرج‌ومرج، او توانست آرام بماند.

In the middle of the chaos, he managed to stay calm.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد وسط

  1. مترادف:
    مرکز
  1. مترادف:
    بین حاق مابین میان میانه
  1. مترادف:
    قلب
  1. مترادف:
    بحبوحه

ارجاع به لغت وسط

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «وسط» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/وسط

لغات نزدیک وسط

پیشنهاد بهبود معانی