فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

پرنده به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

جانوری با توانایی پر زدن

فونتیک فارسی

parande
اسم

جانورشناسی bird, avian, fowl, ornitho-

پرنده دوری زد و بر شاخه نشست.

The bird circled and alighted on the branch.

پرنده‌ی وحشی

wildfowl

دارای توانایی پرواز

فونتیک فارسی

parande
صفت

flying, able to fly, flier, airborne

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

او از ماشین‌های پرنده در نمایش هوایی تحسین کرد.

She admired the flying machines at the air show.

دانشمند به مطالعه‌ی گونه‌های پرنده پرداخت تا الگوهای مهاجرت آن‌ها را درک کند.

The scientist studied the flier species to understand their migration patterns.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد پرنده

  1. مترادف:
    طایر طیر مرغ

ارجاع به لغت پرنده

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پرنده» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پرنده

لغات نزدیک پرنده

پیشنهاد بهبود معانی