جانورشناسی bird, avian, fowl, ornitho-
پرنده دوری زد و بر شاخه نشست.
The bird circled and alighted on the branch.
پرندهی وحشی
wildfowl
flying, able to fly, flier, airborne
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او از ماشینهای پرنده در نمایش هوایی تحسین کرد.
She admired the flying machines at the air show.
دانشمند به مطالعهی گونههای پرنده پرداخت تا الگوهای مهاجرت آنها را درک کند.
The scientist studied the flier species to understand their migration patterns.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پرنده» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پرنده