آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:

پرورش دادن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / parvaresh daadan /

to raise, to develop, to breed, to foster, to nurture, to nourish, to train, to cultivate, to rear, to educate

to raise

to develop

to breed

to foster

to nurture

to nourish

to train

to cultivate

to rear

to educate

پروردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

اسب پرورش دادن

to breed horses

گیاه پرورش دادن

to nurture plants

نمونه‌جمله‌های بیشتر

ماهی‌ها را در استخر بزرگی پرورش می‌دادیم.

We bred fish in a large pool.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت پرورش دادن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پرورش دادن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پرورش دادن

لغات نزدیک پرورش دادن

پیشنهاد بهبود معانی