آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

پلنگی به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / palangi /

brindled, striped, stripy, spotted

brindled

striped

stripy

spotted

مثل نقش پوست پلنگ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

طرح پلنگی

striped pattern

همه‌ی هال را کاغذدیواری پلنگی زده بودند.

They had the hall done out in striped wallpaper.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت پلنگی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پلنگی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پلنگی

لغات نزدیک پلنگی

پیشنهاد بهبود معانی