آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: یکشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۴

    گذاشتن به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / gozaashtan /

    to place, to enter, to put, to set, to rest, to pose, to leave, to lay, to stick, to locate, to emplace, to position, to deposit

    to place

    to enter

    to put

    to set

    to rest

    to pose

    to leave

    to lay

    to stick

    to locate

    to emplace

    to position

    to deposit

    در جایی قرار دادن

    کلاه (سر) گذاشتن

    to put on one's hat

    پد پنبه‌ای روی زخم گذاشتن

    to set a cotton pad on the wound

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / gozaashtan /

    to allow, to let, to permit, to authorize

    to allow

    to let

    to permit

    to authorize

    اجازه دادن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    آن‌ها نگذاشتند که بچه‌ها بعداز تاریکی بیرون بازی کنند.

    They did not allow the children to play outside after dark.

    بگذار او کارش را قبل‌از اینکه سوال بپرسی، تمام کند.

    Let him finish his work before asking questions.

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / gozaashtan /

    to set, to start, to agree

    to set

    to start

    to agree

    ایجاد کردن

    آن‌ها جلسه را برای دوشنبه‌ی آینده گذاشتند.

    They set the meeting for next Monday.

    او قبل‌از شروع بازی قوانین را گذاشت.

    He agree the rules for the game before we started.

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / gozaashtan /

    to leave, to go away, to depart

    to leave

    to go away

    to depart

    ترک کردن

    لطفاً کفش‌های خود را دم در بگذارید.

    Please leave your shoes at the door.

    او دوباره کلیدهایش را در ماشین گذاشت.

    He left his keys in the car again.

    فونتیک فارسی / gozaashtan /

    an auxiliary verb

    an auxiliary verb

    (فعل کمکی)

    پا به سن گذاشتن

    get elderly

    قانون را زیر پا گذاشتن

    to contravene a law

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد گذاشتن

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    نهادن هشتن
    مترادف:
    قراردادن وضع کردن
    مترادف:
    جادادن
    مترادف:
    رها کردن ول کردن
    مترادف:
    اجازه دادن رخصت دادن
    مترادف:
    باقی گذاشتن بجاگذاشتن

    سوال‌های رایج گذاشتن

    بذار یا بزار - کدام درست است؟

    شکل درست و معیار در زبان فارسی «بذار» است. این کلمه شکل عامیانه و محاوره‌ای فعل «بگذار» است که در گفتار رایج استفاده می‌شود.

    شکل «بزار» نادرست است و از نظر املایی و قواعد نوشتاری فارسی استاندارد نیست.

    نذار یا نزار - کدام درست است؟

    شکل درست و معیار در زبان فارسی «نذار» است. این کلمه شکل عامیانه و محاوره‌ای فعل «نگذار» است و در گفتار روزمره معمولاً به این صورت گفته و نوشته می‌شود.

    شکل «نزار» نادرست است و در نوشتار رسمی و معیار فارسی پذیرفته نیست.

    بگذار یا بگزار - کدام درست است؟

    شکل درست و معیار واژه «بگذار» است. این فعل از ریشه «گذاشتن» ساخته شده و به معنی اجازه دادن یا واگذار کردن است و در زبان فارسی رسمی به همین صورت نوشته می‌شود.

    شکل «بگزار» نادرست است و در منابع معتبر و فرهنگ‌های لغت فارسی جایگاهی ندارد.

    نگذار یا نگزار - کدام درست است؟

    شکل درست و معیار واژه «نگذار» است. این فعل منفی از ریشه «گذاشتن» است و به معنی اجازه ندادن یا ممانعت کردن به‌کار می‌رود. در زبان فارسی رسمی و معیار به همین صورت نوشته می‌شود.

    شکل «نگزار» غلط املایی است و در فرهنگ‌های لغت و منابع رسمی فارسی پذیرفته نیست.

    گذاشتن یا گزاشتن - کدام درست است؟

    شکل درست و معیار واژه «گذاشتن» است. این فعل به معنای قرار دادن، اجازه دادن یا واگذار کردن است و در زبان فارسی به همین صورت نوشته می‌شود.

    شکل «گزاشتن» غلط املایی است و در منابع رسمی و فرهنگ‌های لغت فارسی پذیرفته نشده است.

    ارجاع به لغت گذاشتن

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «گذاشتن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گذاشتن

    لغات نزدیک گذاشتن

    • - گذاره
    • - گذاشت
    • - گذاشتن
    • - گذاشتن با صدای بلند و محکم
    • - گذاشتن برپایه چیزی
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.