فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

گوی به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

توپ، کره

فونتیک فارسی

gooy
اسم

sphere, ball, bead, puck, pellet, marble

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

گوی به سرش خورد و او را به بیمارستان بردند.

He was beaned by a ball and was taken to the hospital.

گوی به اندازه‌ی کافی قوس نداشت.

The ball didn't have enough of a loft.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

او گوی را به طرف من پرتاب کرد.

He pegged the ball to me.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد گوی

  1. مترادف:
    گلوله
  1. مترادف:
    توپ کره گویه

ارجاع به لغت گوی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «گوی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گوی

لغات نزدیک گوی

پیشنهاد بهبود معانی