single-handed, single-armed, one-handed, having only one hand
ملوان یکدست با مهارت در دریاهای مواج پیمایش میکرد.
The single-handed sailor navigated the rough seas with skill.
آشپز یکدست غذای خوشمزهای را در کمترین زمان آماده کرد.
The one-handed chef prepared a delicious meal in no time.
evened out, unmixed, sorted out, homogeneous, picked out, classified, assorted, of uniform quality, of uniform size, whole, undifferentiated, solid
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سنگ گرانیت یکدست
homogeneous granite
آبی یکدست
solid blue
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «یکدست» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/یکدست