آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

یک‌دفعه به انگلیسی

توضیحات:

شکل نوشتاری دیگر این لغت: یکدفعه

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

قید
فونتیک فارسی / yekdaf'e /

once, one time

once

one time

یک‌بار

این هفته فقط یک‌دفعه با من تماس گرفت.

She only called me one time this week.

تابستان گذشته یک‌دفعه از آن موزه بازدید کردم.

I visited that museum once last summer.

قید
فونتیک فارسی / yekdaf'e /

suddenly, unexpectedly, forthwith, all of a sudden, promptly, abruptly

suddenly

unexpectedly

forthwith

all of a sudden

promptly

abruptly

ناگهان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

او یک‌دفعه متوجه شد که کلیدهایش را فراموش کرده است.

She suddenly realized she had forgotten her keys.

یک‌دفعه چراغ‌های تمام محله خاموش شد.

Unexpectedly, the lights went out in the entire neighborhood.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد یک‌دفعه

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
یک‌بار یک مرطبه
مترادف:

ارجاع به لغت یک‌دفعه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «یک‌دفعه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/یک‌دفعه

لغات نزدیک یک‌دفعه

پیشنهاد بهبود معانی