پیشین، استدلال از علت به معلول، مبتنی بر اصول کلی، از پیش (معلوم / استنتاجشده)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
"you slept little last night and worked hard today; therefore, you are tired" is a priori reasoning
استدلال «تو دیشب کم خوابیدی و امروز خیلی کار کردی؛ بنابراین خسته هستی.» استدلال علت به معلول است
She dismissed the argument as being purely a priori and lacking evidence.
او استدلال را صرفاً پیشینی و فاقد شواهد دانست.
Reza's a priori rejection of my proposal disappointed me.
از اینکه رضا پیشنهادم را بیدرنگ رد کرد، دلخور شدم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «a priori» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/a-priori