قلم بادی، ایربراش، قلم رنگپاش
The art student used an airbrush to create a beautiful painting of a landscape.
این دانشجوی هنر برای خلق نقاشیای زیبا از منظره از قلم بادی استفاده کرد.
The artist employed an airbrush to create a stunning mural on the side of the building.
این هنرمند برای خلق یک نقاشی دیواری خیرهکننده در کنار ساختمان از ایربراش استفاده کرد.
دستکاری کردن، دست بردن (با استفاده از ایربراش برای پوشاندن یا بهبود ظاهر چیزی) ایربراش زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The photographer airbrushed the model's blemishes to make her skin look flawless in the magazine.
عکاس لکههای مدل را دستکاری کرد تا پوست او در عکس مجله بیعیب به نظر برسد.
The graphic designer airbrushed the image to remove any imperfections and enhance its overall quality.
طراح گرافیک برای رفع هرگونه نقص و افزایش کیفیت کلی آن، در تصویر دست برد و آن را دستکاری کرد.
بهتر یا زیباتر از واقعیت نشان دادن، روتوش کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «airbrush» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/airbrush