شکل جمع:
amphigoriesشکل نوشتاری دیگر این لغت: amphigouri
همچنین در حالت جمع میتوان از amphigouris بهجای amphigories استفاده کرد.
(نوشته) لاطائل، بیسروته، چرتوپرت، دریوری، چرندوپرند، پرتوپلا، یاوه، مهمل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His poem was an amphigory, full of sheer nonsense.
شعر او چرتوپرت بود؛ پر از مزخرفات محض.
Critics labeled the novel as an amphigory lacking any coherent plot.
منتقدین این رمان را بهعنوان نوشتهای بیسروته و فاقد هرگونه خط داستانی منسجم قلمداد کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «amphigory» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/amphigory