پزشکی بینظمی در ضربان قلب، بینواختی، آریتمی، کژآهنگی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The doctor diagnosed him with arrhythmia.
دکتر تشخیص داد که او آریتمی دارد.
She experienced severe chest pain due to her arrhythmia.
بهدلیل آریتمی، درد شدید قفسهی سینه را تحمل کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «arrhythmia» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/arrhythmia