فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Audio

ˈɒːdioʊ ˈɔːdiəʊ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective B2
    شنیداری، سمعی، صوتی
    • - The audio equipment malfunctioned, causing a disruption in the broadcast.
    • - تجهیزات صوتی خراب شد و باعث اختلال در پخش شد.
    • - The audio files were stored on a hard drive for easy access and playback.
    • - فایل‌های شنیداری برای دسترسی آسان و پخش، روی هارددیسک ذخیره می‌شدند.
  • noun countable uncountable
    صدا، آوا
    • - The audio of the concert was captured using high-quality microphones.
    • - صدای این کنسرت با استفاده از میکروفون‌های باکیفیت ضبط شده است.
    • - The video editing software allows users to enhance and edit the audio of their videos.
    • - نرم‌افزار ویرایش ویدئو به کاربران این امکان را می‌دهد که آوای ویدئوهای خود را بهبود داده و ویرایش کنند.
  • prefix
    (-audio) شنوایی، شنیداری، سمعی
    • - The audiotape allowed me to record my thoughts and ideas while on the go.
    • - نوار شنیداری به من این امکان را می‌داد که افکار و ایده‌هایم را در حین حرکت ضبط کنم.
    • - The audiovisual presentation incorporated both visual and audio elements to engage the audience.
    • - ارائه‌ی سمعی و بصری از عناصر بصری و صوتی برای جذب مخاطب استفاده می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد audio

  1. noun An audible acoustic wave frequency
    Synonyms: sound, audio-frequency
  2. noun A recording of acoustic signals
    Synonyms: sound recording, audio recording

ارجاع به لغت audio

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «audio» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/audio

لغات نزدیک audio

پیشنهاد بهبود معانی